غر. فنج. (فرهنگ اسدی). مبتلی به مرض فتق. خداوند علت دبه خایگی. مفتوق. مبتلا به فتق بیضه. مأدور. آدر. (منتهی الارب). بادخایه. مرد بزرگ خایه. (آنندراج). کسی که فتق داشته باشد. کسی که دارای خایه های کلان باشد. (ناظم الاطباء). مبتلا به تناس. دبه. رجوع به دبه در این معنی شود
غُر. فنج. (فرهنگ اسدی). مبتلی به مرض فتق. خداوند علت دبه خایگی. مفتوق. مبتلا به فتق بیضه. مأدور. آدر. (منتهی الارب). بادخایه. مرد بزرگ خایه. (آنندراج). کسی که فتق داشته باشد. کسی که دارای خایه های کلان باشد. (ناظم الاطباء). مبتلا به تناس. دبه. رجوع به دبه در این معنی شود
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری اهواز. راه آن اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ باوی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری اهواز. راه آن اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ باوی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)